توضيح كامل درباره انرژي بدن انسان
هاله هاي انرژي بدن انسان با فركانس مغز و تفكر انسان مرتبط هستند.ما مي توانيم هاله هاي انرژي خود را با متمركز شدن بر روي شخصي يا محلي هدايت كنيم فقط كافي است به آن شخص فكر كنيم بلافاصله هاله هاي انرژي ما با سرعت نور به سوي آن شخص فرستاده مي شود .
هاله هاي انرژي قابل باردار شدن است ؛ اگر تفكر انسان منفي باشد هاله منفي و اگر مثبت باشد هاله مثبت.
به اين ترتيب كه انديشه هاي مثبت، مهر آميز، خيرخواهانه، سرشار از توانمندي، هوش و خلاقيت بر هاله اثر مثبت دارد و سطح انرژي هاي آن را بالا ميبرد و از نظر كمي نيز ميتواند هاله انسان را بزرگتر نمايد .
برعكس انديشه هاي منفي، بدبينيها، احساس تنفر از خود و ديگران، حسادت، خشم و هر گونه انديشه بد بر هاله اثر تخريبي ميگذارد و سطح انرژيهاي آن را بشدت كاهش ميدهد و انرژي زيادي از انسان مي گيرد.
وقتي در مكاني احساس بدي ميكنيد بدين معناست كه آن محل از انرژيهاي منفي اشباع شده است و يا وقتي فردي اين تاثير را روي شما ميگذارد يعني او حامل انرژي منفي است . جالب است كه اين انرژي حتي هنگام فكر كردن به كسي ، حرف زدن ، گوش كردن و… به صورت چه مثبت و چه منفي منتقل ميشود .
انجام عبادات و اعمال مذهبي مطابق با اعتقادات و نيز رعايت اصول صحيح انجام آن يكي ديگر از عوامل مهم و تاثير گذار بر افزايش سطح انرژيهاي هاله مي باشد.
سيستم انرژي و بدنهاي لطيف
اغلب انسانها تصور ميكنند دنياي مادي و بدن فيزيكي و چيزهايي كه با ذهن منطقي و حواس فيزيكي قابل تشخيص هستند تنها واقعيتهاي موجودند. به هرحال انسان با چشم حساس ميتواند انرژيهاي بسيار زيادي را مشاهده كند، انرژي در درون و اطراف بدن فيزيكي جريان، و نيز شكل و رنگ دارد.
قانوني در فيزيك حاكم است مبني بر اينكه در جهان، انرژي هرگز از بين نمي رود، صرفا تبديل ميشود. نيروي كار موجود در پس بدن مادي با تمام عملكردها و قابليت هايش شامل مجموعه اي از انرژي است كه بدون آن بدن فيزيكي نمي تواند موجوديت داشته باشد. اين سيستم انرژي شامل سه بخش اساسي است:
۱- بدنهاي لطيف يا بدنهاي انرژي
۲- چاكراها يا مراكز انرژي
۳- ناديها يا كانالهاي انرژي
در اين سيستم ناديها به منزله شبكه ظريفي از شريانها هستند. اصطلاح نادي (تلفظ Nade-eye) در سانسكريت به معناي ني، رگ يا سياهرگ است. عملكرد نادي حمل پرانا يا انرژي حياتي در تمام سيستم انرژي لطيف انسان است. كلمه سانسكريت پرانا ميتواند به معناي «انرژي مطلق» باشد. در زبان چيني و ژاپني اين انرژي حياتي جهاني «chi چي» يا «ki كي» يا «gi گي» ناميده ميشود. نمايانگر چشمه تمام فرمهاي انرژي است، و در امواج مختلف متجلي ميشود. يكي از اين فرمها هواست و تنفس يكي از راههايي است كه از راه آن پرانا ميگيريم.
از آنجايي كه چاكراها و بدنهاي انرژي بر يكديگر تاثير دارند، خصوصيات و عملكرد اين بدنها موضوعاتي هستند كه در اين بخش به آن ميپردازيم. هر چاكرا با جزئيات كامل در هفت بخش توضيح داده خواهد شد، هر بخش به يك چاكرا اختصاص دارد.
به طور معمول، چهار بدن انرژي وجود دارد:
۱- بدن انرژي
۲- بدن احساس يا اختري
۳- بدن ذهني
۴- بدن روحاني يا سيبي
هريك از اين بدنها فركانس ارتعاشات مخصوص به خود را دارند، بدن اتري كه به بدن فيزيكي نزديك تر است، ارتعاشات پايين ترين فركانس را دارد. بدن اتري و بدن ذهني فركانس بالاتري دارند و بدن روحاني بالاترين فركانس را.
هريك از اين بدنها همانند رقصي از انرژيها هستند يا فركانسهاي خاص خود. از آنجايي كه انسان رو به رشد است فركانسهاي مربوطه مطابق با رشد افزايش مييابد.
آگاهي اين بدنها در حد ارتعاشاتشان است. وقتي ارتعاشات آنها بالا ميرود، انسان را به فرمهاي بالاتري از انرژي حياتي، احساسي و هوشياري مجهز ميكنند.
بدن اتري
بدن اتري از نظر شكل و ابعاد همانند بدن فيزيكي است، و گاهي «جفت اتري» يا «بدن فيزيكي دروني» ناميده ميشود. عهده دار نيروهايي مثل شكل دادن به بدن فيزيكي، انرژي حياتي و خلاق و تمام حسهاي فيزيكي است. بدن اتري با هر تناسخي دوباره فرم ميگيرد و بعد از سه تا پنج روز پس از مرگ فيزيكي تجزيه ميشود.
(در هر تناسخي بدن اتري، ذهني و روحاني به خروجشان بعد از مرگ ادامه ميدهند، و دوباره يا فرم جديد بدن فيزيكي يكي ميشوند، بدن اتري انرژيهاي حياتي را از راه چاكراي شبكه خورشيدي از خورشيد و از راه چاكراي ريشه از خاك ميگيرد. اين انرژيها را نگه ميدارد و تقويتشان ميكند و به طور مستمر از راه چاكراها و ناديها به طرف بدن فيزيكي جريان دارد.
اين دو فرم انرژي، زندگي متعادلي را براي سلولهاي بدن تضمين ميكنند. وقتي اندامهاي بدن انرژي كافي دريافت كردند بدن اتري انرژي اضافي را از راه چاكراها و منافذ پوست به بيرون ميفرستد. انرژي كه از پوست خارج ميشود حدود ۲۰ اينچ طول دارد، از اين رو كساني كه مهارت در ديدن هاله دارند اولين هاله اي كه ميبينند شكل كلي هاله اتري است.
اين تشعشعات، بدن فيزيكي را مثل لايه اي محافظ در بر ميگيرد از ورود ميكروبهاي بيماري زا و مواد زيان آور به بدن جلوگيري ميكنند و همزمان جريان پايداري از انرژي حياتي را به اطراف ساطع ميكنند. اين ايمني طبيعي به اين معناست كه هيچكس اساسا به دلايل خارجي بيمار نمي شود دلايل بيماري هميشه در درون نهفته هستند. بدن اتري و بدن فيزيكي هر دو نسبت به افكار بدن ذهني به شدت واكنش نشان ميدهند و به همين دليل تفكر مثبت تاثير زيادي در سلامتي دارد.
با به كارگيري تلقينهاي مثبت به روشهاي خاص ميتوانيم سلامتي بدن مان را افزايش دهيم. يكي ديگر از عملكردهاي مهم بدن اتري نقش آن به عنوان رابط بين بدنهاي انرژي بالاتر و بدن فيزيكي است. اطلاعاتي را كه از راه حواس فيزيكي دريافت ميكنيم به بدنهاي ذهني و اختري و همزمان انرژي و اطلاعات را از بدنهاي بالاتر به بدن فيزيكي ميفرستد
اگر بدن اتري ضعيف شود، اين ارسال انرژي و اطلاعات اشكال پيدا ميكند، و شخص ممكن است از نظر احساسي و ذهني بي تفاوت شود. در اين زمينه جالب است كه به گياهان مخصوصا گلها و درختان توجه شود. انرژي آنها شبيه به انرژي بدن اتري انسان است، ميتوانيد با اين تشعشعات دو هاله خود را دوباره سرشار از انرژي كنيد.
بدن اختري (چاكرايي)
بدن اختري كه به نام بدن احساسات هم خوانده ميشود در عهده دار حس ها، احساسات و ويژگيهاي شخصيتي است. فضايي به اندازه بدن فيزيكي اشغال ميكند در اشخاص پيشرفته حد و مرزش قابل تشخيص است، ظاهري شبيه به ابر دارد كه با بي نظمي در همه جهات حركت ميكنند. اوج پيشرفت شخصي به احساسات و تمايلات و ويژگيهاي شخصيتي اش بر ميگردد كه بدن اختري روشن و شفاف به نظر ميرسد. در اين گونه موارد يك استاد زبردست ميتواند حدود آن را به وضوح ببيند كه كاملا بر بدن فيزيكي منطبق است. بدن اختري بازي غيرقابل توصيفي است از درخشش تمام رنگها كه دائما قابل تغيير هستند.
اگرچه احساساتي همچون ترس، خشم، افسردگي يا ناراحتي باعث ايجاد ابرهاي تاريك در هاله ميشوند، با اين حال هرچقدر شخص آگاهي اش را به روي عشق، از خود گذشتگي و شعف باز بگذارد، رنگهاي درخشان تر و شفاف تري از هاله احساسات خواهد درخشيد.
امواج انرژي كه به بيرون ميفرستيم، امواج همسان خود را از اطراف جذب ميكند و با آنها يكي ميشود. اين بدين معناست كه ما بارها و بارها با اشخاص و شرايطي روبرو ميشويم كه منعكس كننده آن چيزي است كه به طور آگاهانه از آنها دوري ميكنيم يا ميخواهيم از شرشان خلاص شويم يا از آنها ميترسيم.
تاثير افكار آگاهانه و اهداف روشنفكرانه بدن ذهني بر بدن اختري كه قوانين خاص خودش را دارد جزئي است. افكار آگاهانه ميتواند به رفتار بيروني جهت بدهد، ولي مهمتر از الگوهاي ناخودآگاه نمي تواند باشد. بنابراين شخص ممكن است آگاهانه براي عشق و موفقيت تلاش كند، اما به طور ناخودآگاه فركانسهاي حسادت يا عدم اعتماد به نفس كه مانع رسيدن شخص به هدفش است ساطع ميشوند.
شروع به ساطع كردن هرچه تندتر امواج ميكند، و خودش را از تجربيات منفي انباشته شده كه پايين ترين فركانسها را دارند ميرهاند. بدين سان اين گونه تجربيات را فراموش ميكنيم و ميتوانيم خود و ديگران را ببخشيم.
بدن ذهني
افكار، اعتقادات، عقل و منطق و كشف و شهود ما همه زاييده بدن ذهني اند. سطح امواج آن بالاتر از بدن اتري و اختري است، ساختمان آن پيچيدگي كمتري دارد. به شكل تخم مرغ است و حجم آن در اشخاص پيشرفته افزوده ميشود تا جايي كه بدن اختري و هاله احساسات با هم در ميآميزد.
در اين شيوه افكار ناشي از بدن ذهني علي الاصول با زندگي بهتر و با مسائل دنياي ارتباط دارد. در اين روند مهمترين عملكرد بدن ذهني پيدا كردن راه حلهاي منطقي براي حل مسائل است. به هرحال اين يك انحراف از ويژگي اصلي و محدود كردن ظرفيتش است. عموما عملكرد بدن ذهني كامل كردن آن چيزهايي است كه از حقايق جهان گرفته رساندن آنها به سطح بدن روحاني و آميخته كردن آنها با ذهن منطقي.
به اين معنا كه اين حقايق را در جهت استحكام بخشيدن به شرايط و پيدا كردن راه حلي هماهنگ با قانون جهاني به كار ميگيرد. زماني كه بدن ذهني كاملا پيشرفته باشد آيينه بدن روحاني خواهد شد و شخص به فرد و شناخت مجموعه نگري از «خويشتن متعال» خود در زندگي خواهد رسيد.
بدن روحاني
بدن روحاني كه غالبا بدن علي «سببي» ناميده ميشود، بالاترين فركانس انرژي را در ميان بدنهاي انرژي دارد. هاله كساني كه سطح آگاهي روحاني آنها چندان بالا نيست. فقط حدود يك يارد اطراف بدن فيزيكي شان را احاطه ميكند. ولي هاله اشخاص كه كاملا به بيداري رسيده اند كيلومترها درخشندگي دارد، با تغيير شكل از حالت تخم مرغي به شكل دايره كامل.
از راه بدن روحاني است كه ؟ دروني با تمام زندگي را تجربه ميكني. ما را به «هستي الهي» آن هميشه حاضر اساس خلقت كه همه چيز از او متجلي ميشود وصل ميكند.
با رسيدن به اين سطح از خودآگاهي به تمام موجودات خلقت دست مييابيم. فقط از راه بدن روحاني است كه امكان شناخت سرچشمه و هدف بودن ما و هدف زندگي مان به وجود ميآيد. وقتي كه پذيرايي امواج آن ميشويم، زندگي مان با كيفيتي كاملا جديد غني ميشود.
تمامي اعمالمان با «خويشتن متعالي» شكل ميگيرد و زندگي مان نشان دهنده خرد، قدرت، بركت و عشق فراگير كه ويژگيهاي طبيعي سيماي متعالي «خويشتن» هستند، خواهد بود.
ساختار و كاربرد چاكراها
بر طبق دست نويسهاي قديمي ۸۸۰۰۰ چاكرا وجود دارد، اين به آن معناست كه به ندرت ميتوان نقطه اي در بدن انسان پيدا كرد كه در مقابل دريافت و دگرگوني و انتقال انرژيها حساس نباشد.
اغلب اين چاكراها بسيار كوچك اند و نقش جزئي در سيستم انرژي به عهده دارند فقط حدود ۴۰ چاكراي فرعي وجود دارد كه ميتوانند اهميت داشته باشند. مهمترين آنها، در نقطه طحال پشت گردن، كف دستها و كف پاها قرار دارد. هفت چاكراي اصلي در سرتاسر محور قائم مياني در جلوي بدن قرار دارند.
ميزان امواجي كه شخص اجازه ميدهد تا در درونش كار كند بستگي به حد آگاهي او دارد كه در زمينههاي مختلف زندگي از راه چاكراها به دست آورده است يا اينكه تحت تاثير استرسها و احساسات سركوب شده بسته شده اند.
هر چقدر آگاهي شخصي رشد بيشتري داشته باشد چاكراهايش بازتر و فعال تر خواهند بود و نيروي بيشتري قادر خواهد بود مانند طوفاني قوي وارد آنها شود.
هرچقدر اين وضعيت بيشتري تكرار شود، چاكراها فعال تر و آگاهي بيشتري ميشود و در اين راه زماني كه شروع ميكنيم تا گرفتگيها را از راه چاكراها پاك كنيم و در جهت پيشرفت آگاهي جلوتر برويم در چرخه پايداري از عمل و عكس العمل قرار ميگيريم.
رشد انسان در نور تعاليم چاكراها ميچرخد
همه چيز در جهان ما ريتم و چرخش مشخص دارد. از اتمها شروع ميشود و همه آنچه را كه در خلقت وجود دارد در بر ميگيرد. قوانين موزون و تثبيت شده در همه جا به چشم ميخورد.
در ضربان قلب، در تنفس، در جابجايي شب و روز، در آمدن فصول. در حركات قابل پيش بيني ستارگان. چرخهها در رشد زندگي مخلوقات تكرار ميشوند. به عنوان مثال: در مورد گياه اول ميبينيم جوانه ظاهر ميشود، بعد اولين برگ ها، سپس غنچه و بعد از آن گل و در نهايت ميوه
هميشه روند مشخصي وجود دارد بنابراين منطقي است انسان كه موجود روحاني در قالب بدن است پيشرفت او بر اساس روند خاصي باشد. انسان فقط اين نيست كه روز به روز رشد كند و مهارتها و تجربيات مختلف به دست آورد، پيشرفت او طبق چرخههاي خاص ذهني و معنوي است.
ارزش موضوعات در تمام مراحل زندگي يكسان نخواهد بود. در ارتباط با اين حقيقت خيلي سريع پي به اين موضوع ميبريم كه «مادر طبيعت» در زمان معيني ما را با كاري كه دقيقا بر روي دوش مان گذاشته شده است مواجه كند حتي اگر اين كار متفاوت به نظر بيايد.
شايد اين مطلب جالب توجه باشد كه حتي قبل از اينكه به دنيا بياييم از مراحل مختلف چاكراها ميگذريم هرچند كه اين مراحل پيشرفت در جهت عكس است، يعني از چاكراي تاج شروع ميشود.
از راه آن جريان نوراني انرژي در جنين جاري ميشود و در طول دوره پيش از تولد ادامه دارد. در ادامه فعاليت چاكراي چشم سوم، چاكراهاي ديگر فعال ميشوند تا پايان دوره بارداري نوبت به چاكراي ريشه ميرسد. موجود جديدي تا به اين دنيا وصل ميكند براي ورود به فضاي ما آماده اش ميسازد.
چطور چاكراها بسته ميشوند.
چاكراها در سيستم انرژي انسان دستگاههاي تقويت كننده هستند كه نسبت به انسدادي كه در اثر ترس ايجاد ميشود بسيار آسيب پذيرند. علاوه بر اين، قفلها در طول «نادي ها» هم پيش ميآيد. يك انقباض دائم ميتواند مانع آن شود كه انرژي آزادانه جريان پيدا كند و همچنين مانع تامين نيازهاي بدنهاي مختلف ميشود، نيازهايي كه براي انعكاس و پايداري آگاهي وحدت ضروري است
. وقتي تجربه جدايي، تنهايي، خلاء دروني و ترس و مرگ باعث ميشود كه در دنياي بيرون به جستجوي آن چيزي باشيم كه ميتوانيم فقط در هسته مركزي وجودمان پيدا كنيم.
باز كردن قفل ها
چاكراها را در معرض انرژي قرار دهيم كه باهريك از آنها از نظر ساختاري هماهنگي دارد و چاكرا با امواج طبيعي از قفلها آزاد ميشود. اين چنين انرژي ميتواند در رنگهاي شاد و ساده، در جواهرات ، صداها پيدا شود، با همان عناصر و فراواني كه در طبيعت وجود دارد.
به محض اينكه فركانسهايي در چاكراها جريان دارد، آنها شروع ميكنند به مرتعش شدن سريع تر و فركانسهاي آرامتر قفلها گام به گام از بين ميروند در اين مقطع انرژيهاي حياتي جديد ميتواند توسط مراكز انرژي جذب شده و بدون مانع از بدنهاي لطيف بگذرند.
همچون نسيمي خنك در برابر سيستم انرژي بورزد. جريان پرانايي كه بدن اختري و بدن ذهني جريان دارد قفلها را باز ميكند چون امواج اين بدنها ؟ از انرژيهايي است كه جريان دارد.
نهاتيا، ناديهاي كل سيستم انرژي حياتي به طپش در ميآيد و بدن، ذهن و روح شروع به ارتعاش با امواج بالاتر ميكنند و در سلامتي و شعف ميدرخشند. وقتي انرژيهاي سد شده در خلال اين روند پاكسازي و تزكيه آزاد ميشوند، محتويات آنها يك بار ديگر وارد آگاهي ما ميشوند.
ميتوانيم بار ديگر همان احساساتي را كه باعث بسته شدن در اولين مكان شده بودند تجربه كنيم. ترس هايمان، خشم مان و دردهايمان، بيماريهاي فيزيكي ممكن است قبل از پاك شدن كامل براي بار آخر نمايان شوند.
در طول اين زمان ممكن است احساس ناآرامي، تندخويي و خستگي شديد كنيم. به محض اينكه كانالها براي قبول انرژي پاك شوند، احساس عميق سرور، آرامش و روشني در درون ميكنيم.
نحوه تشخيص چاكراي بسته
چندين روش مختلف براي تشخيص وضعيت چاكراها وجود دارد ميتوانيد فقط يكي از آنها را براي استفاده انتخاب كنيد.
۱-كدام چاكرا در وضعيت متعادل و يا نامتعادل است و يا اينكه درست كار نمي كند اين معيار شخصي را قادر ميسازد تا خيلي سريع موارد اشكال را تشخيص دهد.
۲-روش ديگر تجزيه و تحليل چاكراهاست، به اين صورت كه دقيقا مشاهده ميكنيم كداميك از چاكراها در شرايط غيرعادي استرس و يا شوك به طور قابل ملاحظه اي واكنش نشان ميدهد.
۳-از وضعيت ظاهري بدن و زبان تن نيز ميتوانيم متوجه شويم كه كدام چاكرا بسته است بدن ما آينه اي است كه ساختار انرژيهاي لطيف مان را نشان ميدهد. هرگاه خصوصيات بدني غيرعادي خود را نشان دهند. مثل خميدگي ستون فقرات، ورم، نگراني، ضعف و مانند اينها، ميتوانيم آنها را به چاكراي به خصوصي كه به آن قسمت از بدن مربوط ميشود ارتباط دهيم.
۴-راه ديگري براي تشخيص بر مبناي و توانايي احساس آنچه شخص در چاكراها حس يا تجربه ميكند، قرار دارد. براي انجام اين كار درمانگر خود را با بدن انرژي بيمار هماهنگ ميكند.
در كتب سنتي، سياسي، ويژگيهاي مختلفي براي عملكرد بارز چاكراها ذكر شده است. در اين ميان عادتهاي خواب اهميت خاصي دارد.
جنسيت و چاكراها
جنسيت انسان به معناي ظهور و انعكاس نقش جاودانه خلقت است كه همواره در تمام سطوح حيات در سرتاسر گيتي اتفاق ميافتد. در لحظه خلقت زماني كه «بيگانگي»، به «كثرت» بدل شد، هستي بدون شكل در ابتدا به دو فرم انرژي بنيادي تقسيم شد: نيروي مذكر بارور، و نيروي مونث پذيرا.
صدها سال پيش فردي چيني اين نيروهاي نخستين را به نام «ين» و «يانگ» ناميد. تاثير متقابل اين انرژيها تمام «خلقت» را پديد آورد. نيروي مونث «ين» بدون وقفه با بذر نيروي مذكر «يانگ» بارور شده و تمام فرمهاي گوناگون حيات را به وجود ميآورد.
در سطح انسان فيزيكي، اين تاثير متقابل نيروها به شكل تمايلات جنسي خود را نشان ميدهد. از راه آن انسان با عمل جاودانه خلقت حيات ارتباط برقرار ميكند و شور و شعف او ممكن است تجربه انعكاس بركت خلقت باشد.
اغلب آدمها روابط جنسي را فقط از راه چاكراي دوم تجربه ميكنند، به علاوه انرژي چاكراي ريشه به عنوان يك نيروي سائق نقش بارزي در مرد به عهده دارد. اگر روابط جنسي به چاكراهاي پايين محدود شود تجربه اي نسبتا يك سويه است و هر دو طرقف كه ضعيف و ناراضي شده اند سريعا ميل به جدايي پيدا ميكنند و دوباره تنها ميشوند.
دستگاه هاي انرژي در بدن انسان به سه دسته تقسيم مي شوند كه هر يك به طريقي در بدن انسان توليد انرژي مي كنند و به بازسازي انرژي يا همان ATP كمك مي كنند. در اين بخش از مجله پزشكي ميهن پزشك، شما را با اين دستگاه هاي انرژي آشنا مي كنيم.
دستگاه هاي انرژي :
۱٫ دستگاه فسفازن PC)-ATP )
۲٫ دستگاه گليكولتيك (اسيدلاكتيك)
۳٫ دستگاه هوازي
دستگاه فسفاژن:
ساده ترين دستگاه انرژي بدن دستگاه فسفاژن يا ATP-PC است. علاوه برATP ،سلولها ملكول فسفات پرانرژي ديگري نيز دارند كه انرژي را ذ خيره مي كند. اين مولكول، كراتين فسفات يا PC ناميده مي شود.
دستگاه اسيدلاكتيك:
روش ديگرتوليد ATP توليد انرژي از تجزيه مواد قندي يعني گلوكز و گليكوژن است. اين دستگاه به (گليكوليتيك) نيز موسوم است .
دستگاه هوازي:
دستگاه پاياني توليدانرژي سلولي دستگاه هوازي است. دستگاه هوازي بسيار پيچيده تر از دستگاه هاي ديگراست. در اين دستگاه انرژيATP دراندامك هاي ويژه سلول، موسوم به ميتوكندري توليد مي شود.
در دو دستگاه فسفاژن و اسيدلاكتيك انرژي ATP در سيتوپلاسم سلولي توليد مي شود. درحالي كه در دستگاه هوازي ATP دراندامك هاي ويژه سلول موسوم به ميتوكندري توليد مي شود.
در دستگاه هوازي ATP از اكسيداسيون دو منبع يعني مواد قندي و چربي ها توليد مي شود و به ندرت براي توليد انرژي از مواد پروتئيني استفاده ميكند. مگر ذخاير اين دو منبع تمام شده باشد.
برچسب: ،